نشانه

    نشانه

 

خصوصیاتی که موجودات زنده را از اجسام غیر زنده تمایز می بخشند.عواملی هستند مثل:تنفس-تولید مثل-تغذیه.جانوران عمل تنفس را به شکل های گوناگونی انجام می دهند.در موجودات تک سلولی آبزی اکسیژن از طریق فعالیت انتشار یا شیب غلظت انجام می گیرد .آنان به همین طریق نیز دی اکسید کربن را دفع می کنند. در جانوران پر سلولی چندین روش تنفس وجود دارد .بعضی از دوزیستان و نرم تنان مثل قورباغه و کرم خاکی از طریق پوست تنفس می کنند .در قورباغه که دستگاه تنفسی شان اکسیژن را کامل تامین نمی کند تنفس پوستی امری حیاتی است.در این جانوران پوست و جداره آن بسیار نازک بوده و با مویرگ ها فاصله بسیار کمی دارند و اکسیژن به آسانی وارد خون می شود و در بدن گردش پیدا می کند . جانوران کاملا آبزی (ماهیان)دارای آبشش هستند.در اطراف دو سر این جاندار پرده های آبششی قرار دارد که از طریق تماس اکسیژن موجود در آب را جذب و وارد خون می کنند .آنان به هیچ وجه قادر به تنفس در خشکی نیستند زیرا پرده های آبششی به هم می چسبند.حشرات از طریق سیستم نایی تنفس می کنند . در تمامی بدن آنان لوله هایی منشعب وجود دارد که توسط روزنه هایی با محیط بیرون تماس دارند . دستگاه تنفسی مهره داران بسیار پیچیده است . هوا با عمل دم از طریق دهان و بینی وارد نای سپس نایژه وبعد نایژک می شود . در انتهای نایژک کیسه های هوایی وجود دارد که توسط مویرگ های فراوان احاطه شده اند . مویرگ ها اکسیژن را جذب کرده و دی اکسید کربن را پس میدهد .سپس هوا از را بازدم از بدن و دستگاه تنفسی خارج می شود. در تمامی جانوران با گردش خون اکسیژن در بدن پخش می شود .تنفس حقیقی در سلول ها انجام می گیرد که اکسیژن را صرف کاتابولیسم و آنابولیسم سلولی می شود .

اما وجود این اعمال در انسان ها از نشانه های زنده بودن آنهااست؟آیا برای زندگی کردن تنها تنفس و تغذیه کافیست؟آیا تمام انسان هایی که نفس می کشند زنده هستند؟چه مرده هایی که از کنارمان می گذرند و تظاهر به حیات می کنند . چرا انسان عصر حاضر هیچ فکر و اعتقادی ندارد؟ اگر مصطفی تحصیل کرد و مهندس شد حال هم خوشبخت است و زندگی خوبی دارد پس ما هم برویم درس بخوانیم و مهندس شویم !

ولی به چه قیمتی ؟از دست رفتن افکار خویشتن؟

ایدئالیسم رو به نابودی است!انسان متوجه استعداد اندیشیدن در خود نیست و چه بسا نسبت به یافتن خرد خود در میان مشکلاتی کاملا ظاهری ناتوان است.این جبر تراشی است که خود را به دست سرنوشت بسپاریم.مردم فکر می کنند همواره در تلاشند که به بیشترین مقدار لذت و خوشی دست یابند اما این رویایی بیش نیست!پس زیست گرایی های فیلسوفان را چه کسی باید استدلال کند؟چرا تنها انسان های بالغ عاقلند؟چرا جمعیتی که رو به جوانی گذاشته قابل کنترل نیست؟این داستان از کی شروع شد و به کجا ختم می شود؟بیاندیشیم در باره اندیشیدنمان. به امید روزی که همه زنده های دنیا زنده شوند.

 

پی نوشت:بینندگان جان!می دانم که مطلب فوق خالی از ایجاز است و علت این امر این است که خواستم مطلب از نظر علمی کامل باشد.این مطلب را بدون تصحیح و بدون ویرایش انتشار می کنم و می دانم به اندازه دیگر مطالب ارزنده نیست اما سعی خواهیم داشت که این مطلب را ویرایش شده و با تصحیح کامل دوباره به نمایش بگذاریم.توجه داشته باشید این مطلب باز بینی نشده و خام است!

با سپاس فراوان