نخلستان سعدی

درون سینه ات نهنگی میتپد

نخلستان سعدی

درون سینه ات نهنگی میتپد

نشانه

    نشانه

 

خصوصیاتی که موجودات زنده را از اجسام غیر زنده تمایز می بخشند.عواملی هستند مثل:تنفس-تولید مثل-تغذیه.جانوران عمل تنفس را به شکل های گوناگونی انجام می دهند.در موجودات تک سلولی آبزی اکسیژن از طریق فعالیت انتشار یا شیب غلظت انجام می گیرد .آنان به همین طریق نیز دی اکسید کربن را دفع می کنند. در جانوران پر سلولی چندین روش تنفس وجود دارد .بعضی از دوزیستان و نرم تنان مثل قورباغه و کرم خاکی از طریق پوست تنفس می کنند .در قورباغه که دستگاه تنفسی شان اکسیژن را کامل تامین نمی کند تنفس پوستی امری حیاتی است.در این جانوران پوست و جداره آن بسیار نازک بوده و با مویرگ ها فاصله بسیار کمی دارند و اکسیژن به آسانی وارد خون می شود و در بدن گردش پیدا می کند . جانوران کاملا آبزی (ماهیان)دارای آبشش هستند.در اطراف دو سر این جاندار پرده های آبششی قرار دارد که از طریق تماس اکسیژن موجود در آب را جذب و وارد خون می کنند .آنان به هیچ وجه قادر به تنفس در خشکی نیستند زیرا پرده های آبششی به هم می چسبند.حشرات از طریق سیستم نایی تنفس می کنند . در تمامی بدن آنان لوله هایی منشعب وجود دارد که توسط روزنه هایی با محیط بیرون تماس دارند . دستگاه تنفسی مهره داران بسیار پیچیده است . هوا با عمل دم از طریق دهان و بینی وارد نای سپس نایژه وبعد نایژک می شود . در انتهای نایژک کیسه های هوایی وجود دارد که توسط مویرگ های فراوان احاطه شده اند . مویرگ ها اکسیژن را جذب کرده و دی اکسید کربن را پس میدهد .سپس هوا از را بازدم از بدن و دستگاه تنفسی خارج می شود. در تمامی جانوران با گردش خون اکسیژن در بدن پخش می شود .تنفس حقیقی در سلول ها انجام می گیرد که اکسیژن را صرف کاتابولیسم و آنابولیسم سلولی می شود .

اما وجود این اعمال در انسان ها از نشانه های زنده بودن آنهااست؟آیا برای زندگی کردن تنها تنفس و تغذیه کافیست؟آیا تمام انسان هایی که نفس می کشند زنده هستند؟چه مرده هایی که از کنارمان می گذرند و تظاهر به حیات می کنند . چرا انسان عصر حاضر هیچ فکر و اعتقادی ندارد؟ اگر مصطفی تحصیل کرد و مهندس شد حال هم خوشبخت است و زندگی خوبی دارد پس ما هم برویم درس بخوانیم و مهندس شویم !

ولی به چه قیمتی ؟از دست رفتن افکار خویشتن؟

ایدئالیسم رو به نابودی است!انسان متوجه استعداد اندیشیدن در خود نیست و چه بسا نسبت به یافتن خرد خود در میان مشکلاتی کاملا ظاهری ناتوان است.این جبر تراشی است که خود را به دست سرنوشت بسپاریم.مردم فکر می کنند همواره در تلاشند که به بیشترین مقدار لذت و خوشی دست یابند اما این رویایی بیش نیست!پس زیست گرایی های فیلسوفان را چه کسی باید استدلال کند؟چرا تنها انسان های بالغ عاقلند؟چرا جمعیتی که رو به جوانی گذاشته قابل کنترل نیست؟این داستان از کی شروع شد و به کجا ختم می شود؟بیاندیشیم در باره اندیشیدنمان. به امید روزی که همه زنده های دنیا زنده شوند.

 

پی نوشت:بینندگان جان!می دانم که مطلب فوق خالی از ایجاز است و علت این امر این است که خواستم مطلب از نظر علمی کامل باشد.این مطلب را بدون تصحیح و بدون ویرایش انتشار می کنم و می دانم به اندازه دیگر مطالب ارزنده نیست اما سعی خواهیم داشت که این مطلب را ویرایش شده و با تصحیح کامل دوباره به نمایش بگذاریم.توجه داشته باشید این مطلب باز بینی نشده و خام است!

با سپاس فراوان

نظرات 11 + ارسال نظر
شاه آمفاکتوس سوم 21 خرداد 1387 ساعت 03:31 ق.ظ http://8hellion8.blogfa.com

عجب منطقی داشت این نوشته !!!

تقریبا یه نوشته ویتالیستی بود .با سپاس

نیما 21 خرداد 1387 ساعت 11:43 ق.ظ http://0228city.blogsky.com

هاااااااااااا؟؟؟
من و همکارانم خیلی زحمت کشیدیم اما نفهمیدیم چی شد !!!

اتفاق خاصی نیافتاد یک عدد دیوانه به مقدار لازم این پست خوند ولی چیزی نفهمید!دیونه

تازه وارد 21 خرداد 1387 ساعت 07:33 ب.ظ http://tazevared.blogsky.com

سلام.

ممنون که بهم سر زدی. خوشحالم کردی.

در مورد متنت هم : مگه نمی‌شه یکی بیشتر خوبیها رو جمع کنه؟ الزاما به دست آوردن یه کرامت از دست دادن یه فضیلت نیست! اگرچه بسیار اتفاق می‌افته.

یه فیلم قدیمی بود. تو که قطعا ندیدی مگه در گنجینه‌های فیلمخانه‌ای. فکر کنم اگه اشتباه نکنم اسمش رگبار بود. پروانه معصومی دوره خوشگلی و جوونیش بود. یه خط سیاه ذغالی رو دیوار کشیده بودن که اولش نوشته بود: این خط را بگیر و بیا!

خدا کنه آدم اون خط ذغالی مال خودشو روی دیوار دلش پیدا کنه. آبگیره آبیاد!

موفق باشی.

آگرفتم!
قربانت

جغد بندری 22 خرداد 1387 ساعت 08:56 ق.ظ http://www.joghd11.blogsky.com/

علمی تو عشق است .

کرتیم به مولا!

عمو 22 خرداد 1387 ساعت 01:11 ب.ظ http://amoo-sabzifroosh.blogfa.com/

مرجان و منوچهر عاشق هم بودن و با وجود مخالفتهای زیاد والدین منوچهر
با هر جون کندنی بود به عقد هم در آمدن و برای اینکه
مرجان تو جمع خانواده جدیدش راحت باشه
و سری تو سرا داشته باشه...
:
:
:
سلام دوست مهربون و با وفای من که تنهایم نمیگذاری
امیدوارم هر جاهستی سلامت و خوش باشی
عزیزم یکبار دیگر با داستانی تلخ از زندگی بروز هستم
رسما با این پیام شما را دعوت میکنم به خواندن این سرگذشت
منتظر قدوم سبزت مثل همیشه هستم
دوستدار چشمان منتظر و قلبهای رنجور
عـــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــو

هزار بار خوندمش!

بدیس 22 خرداد 1387 ساعت 05:53 ب.ظ http://aask.blogsky.com/

سلام٫به قول شاعر:....کز دیو و دد ملولم وانسانم آرزوست...گفت یافت می نشود گشته ایم ما ...گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست....ممنون از اینکه سرزدی واز مطلب قشنگت......

خواهش میکنم!

سورئالیست 23 خرداد 1387 ساعت 08:48 ق.ظ http://surrealist.blogfa.com

مرسی....لطف دارید.

از توجه شما سپاسگذارم!

ج 23 خرداد 1387 ساعت 08:57 ق.ظ

بله من هم با نظر شما موافقم!ج مثل جواد!جاسم!جامد!جرج!جیب!جوراب!جلیقه ضد گلوله!جلیقه خالی!جاجرود!ج مثل سیب!...

سلام دوست من
ممنون از حضورت
مطلبت یکمی طولانیه
سر فرصت حتما میخونم
اینو مطمئن باش
بازم ممنونم
به دیدنم بیا
مانا باشی
بدرود


ای ستاره باورت نمی شود!!

قربانت

مهرگان 25 خرداد 1387 ساعت 11:40 ق.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
خوشبختم .
چطور افتخار آشنایی حاصل شد؟ حالا شکلات داغ بودیم یا نه؟
الف فقط شکلات
ب فقط داغ
ج هیچ کدام ........

مطالبت جالب بود اولش به یاد جوانی هام افتادم و زیست شناسی و تشریح کردن قورباغه و...
اما انصافا کارت درسته
موفق باشی

سلام
خوشبختم!
سپاسگذارم از اینکه سر زدید
د.گزینه الف وب
بارکرده بار نکرده...
ما فقط تا تشریح قلب گاو پیش رفتیم آن هم با کلی التماس!
مضاح میفرماید!
موفق تر باشید!

راحیل خانومی! 25 خرداد 1387 ساعت 01:50 ب.ظ http://dandooni.blogfa.com

سلام.
خوندمت. جالب بود. نوشته ی خیلی قویه. خوشم اومد ازش.

مرسی خانوم!راستی نظرت راجع به دندون مصنوعی چیه؟فکر خوبیه ها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد